با نگاهی به فرایند حل مسأله و مدیریت اختلالات روانشناختی و آسیبهای اجتماعی کشورهای توسعه یافته سراسر دنیا از کشورهای توسعه یافته و پیشرفته اروپایی تا کشورهای محروم و فقیر آفریقایی، در می یابیم در همه این کشورها امورات روانشناختی به عهده متخصصین روانشناسی و مشاوره است که در قالب یک سازمان مردم نهاد شکل گرفته و امور این متخصصین را هماهنگ با سیاستهای کشورشان نظم می بخشند. ضرورت ایجاب می کند شکست های کشور در امر سلامت، مورد واکاوی و تحلیل قرار گیرند. بُعد روان در مقوله سلامت حلقه مفقوده است، و بعد جسمی آن حائز اهمیت است، و پزشکان به عنوان متصدیان سلامت مطرح هستند و سطوح مدیتریتی و اجرایی امر سلامت، پزشک سالاری حاکم است و آنچه از سلامت برادشت می شود جسم محوری است! در حالی که بیماری های روانی از آغاز پیدایش بشر وجود داشته است و این خطر همیشه بشر را تهدید می کند و همین گسترده ابتلا ضرورت بررسی چگونگی مقابله با بیماری های روانی را توجیه می کند افزون بر آن طبق سازمان جهانی بهداشت (who): سلامت یعنی حالت خوب بودن کامل از لحاظ جسمی، روانی و اجتماعی و این تنهابه معنای فقدان بیماری و ناتوانی نیست. درحالی که درمانگران حوزه سلامت جسمانی، سلامت را نداشتن علایم بیماری تلقی می کنند و این استدلال درمورد برخی بیماری های جسمی صدق می کند ولی درمورد بیماری های روانی قابل تعمیم نیست نبودن علایم بیماری یا از بین رفتن علایم در اثر درمان به معنای آن نیست فرد از سلامت روانی برخوردار است مثل بیمار مصروع یا برخی بیماران افسرده که با دارو درمانی علایم رانشان نمی دهند اما در واقع به بیماری مبتلا هستند در جوامع امروزی الگوی مرگ و میر تغییر کرده است، یکی از دلایل تغییر این هست که استرس یا فشار روانی افزایش یافته است. نادیده گرفتن سلامتِ روان می تواند تبعات بسیاری برای جامعه داشته باشد، از این رو رواندرمانگران نقش کلیدی در سطوح مدیریتی و تصمیمگیری امر سلامت دارند، از دیگر سو نباید فراموش نشود سودمندی های روانشناسی در قلمرو گسترده ای از شهرسازی، معماری، هنر و سینما گرفته تا فضانوردی در جهان کاربرد دارد، لذا استفاده بیش از پیش آن در بهبود کیفیتِ زندگی و احترام به حقوقِ شهروندی (باید خدماتی به شهروندان ارائه شود که از معیارهای استاندارد و درستی برخوردار باشد) بسیار اثرگذار خواهد بود.
یادداشت اختصاصی به قلم:
حسین ملکی، روانشناس